یزدفردا: احمد زیدآبادی طی یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: در سفرهای نوروزی چشم من یکسره به قلۀ کوه‌هاست تا ببینیم چه میزان برف بر نوک و دامنۀ آن‌ها نشسته است. جاده‌ای که از شهر گلوگاه تا چشمه‌علی در نزدیکی دامغان از میان جنگل و دشت و ییلاق و کوهستان می‌گذرد، یکی از زیباترین جاده‌های ایران است.

در بلندترین ارتفاعات این مسیر که جناح شرقی سلسله جبال البرز به شمار می‌رود، اثری از برف انبوه سال‌های قبل به چشم نیامد. در بزرگراه قم به کاشان که بر اثر تخریب آسفالت، خودروها زیر پای راننده و مسافرانش همچون نخود بر روی تابۀ داغ، بالا و پایین می‌پرند، نگاهم معطوف به رشته کوه کرکس بود، اما دریغ از برفی که هرساله بر دامن این کوهستان می‌نشست. 

تنها در نوک قلۀ کرکس در غرب شهر نطنز، چند مثقالی برف از دور خودنمایی می‌کرد. کوه‌های بین اردستان تا نائین که سال پیش پوشیده در برفی ملایم بود، امسال از خشکی فریاد می‌زد. شیرکوه در غرب یزد هم وضعی بهتر از کوه کرکس نداشت و بعد از آن، به فاصلۀ ۶۵۰ کیلومتر تا بندرعباس، دیگر هیچ اثری از برف بر روی هیچ کوهی در دو سوی جاده، به چشم نمی‌خورد. 

اگر بگویم هیچ پدیده‌ای مثل کوهی خفته در برفی عمیق و سنگین در ایام نوروز دل مرا شاد و حالم را خوب نمی‌کند، اغراق نکرده‌ام. در مقابل، یک کوه مرتفع اما خالی از برف در ابتدای سال نو، همۀ غم و غصه‌های عالم را در دلم خالی می‌کند. 

این همه برای این است که عمیقاً نگران بحران آب در این فلاتی هستم که سرنوشتش در تاریخ و جغرافیا کم‌بارشی بوده است. نیاکان ما قدر و ارزش آب را در این سرزمین‌های کم‌بارش به خوبی می‌شناختند و از صمیم قلب پاس می‌داشتند، چون تحصیل آب برای‌شان سخت و به‌غایت طاقت‌فرسا بود. حفر ده‌ها حلقۀ چاه در دل صحرا گاه به عمق صدها متر نظیر قنات قصبه در گناباد، با استفاده از بیل و کلنگ برای جاری کردن آب‌های خفته در ژرفای زمین به سطح خاک، امروزه مشقتی غیرقابل تصور است! کاریزگران یا مقنیانی که با لباس‌های ژنده و شکم‌های گرسنه از صبح علی‌الطلوع تا غروب آفتاب، در عمق زمین کلنگ می‌زدند، و یا با چرخاب و دولاب، گل و لای چاه را بالا می‌کشیدند و یا به لایروبی قنات می‌پرداختند، هنوز در خاطر نسل ما زنده‌اند. 

دستمزد آن‌ها در سال‌های قحط و غلا، یک چارک ارزن یا گندم بود که کمتر از یک کیلو می‌شد! به واقع ظرفیت برداشت از آب‌های نهفته در قعر زمین به اندازۀ همان کمیت قناب بود و سرزمین خشک و نیمه خشک، توان بیش از آن را نداشت. از دهۀ چهل و پنجاه که سر و کلۀ تکنولوژی در روستاهای ایران پیدا شد، حفر چاه هم سهل و آسان شد. 

موتورها و پمپ‌های آب یکی پس از دیگری، از اعماق خاک، آب را به روی زمین آوردند و کشت و زرع رونق گرفت. پس از انقلاب اما مهار حفر چاه در دشت‌های کشور گشوده شد. مسئولان تازه‌کار انگار هیچ درک و فهمی از محدودیت منابع آبِ عمق زمین و خطرات استخراج بی‌رویۀ آن نداشتند و پندارشان این بود که در زیر پوستۀ زمین اقیانوس لایزالی از آب‌های شیرین نهفته است. 

مجوز حفر چاه، بی‌در و پیکر صادر شد. آب‌های زیرزمینی تمام شدند. فرونشست دشت‌ها چهرۀ مهیب خود را نشان داد و این فاجعه بعضاً به گردن خشکسالی گذاشته شد! این فقط یک رقم از انواع بی‌لیاقتی‌ها در مدیریت آب کشور است که اینک در همۀ ابعاد خود، به بحرانی بی‌نهایت خطرناک تبدیل شده است. در فلات ایران بارش‌های سالانه هیچگاه به یک اندازه نبوده است. نیاکان ما سال‌های آبی را به خشکسالی و‌تر سالی و آب‌سالی تقسیم می‌کردند. در آن زمان خشکسالی‌ها مدیریت می‌شد اما اینک قابل مدیریت نیست. 

در جلگۀ سیرجان که سرزمین‌های اطراف آن به طرزی بی‌رویه زیر کشت درخت پسته رفته، امسال بارش در حد طبیعی و عادی آن نبوده است. استان هرمزگان تنها یک‌چهارم بارش‌های عادی خود را داشته است. با این حال، بسیاری از مردم، معنای کمبود آب را درک نمی‌کنند. در آستانۀ نوروز هدر دادن آبِ شرب به اوج خود می‌رسد. برخی افراد سطح تمیزی و نظافت را چنان سختگیرانه تعریف می‌کنند که جز با شست‌وشوی افراطی و ضایع کردن بی‌دلیل آب تأمین نمی‌شود! 

مردمان تحتِ حوضه‌های آبی مشترک هم تقسیم منصفانۀ آب و صرفه‌جویی در استفاده از آن را تاب نمی‌آورند. هر کدام آن دیگری را زیاده‌خواه می‌دانند. بعضاً آب را عمدتاً برای شهر یا استان خود می‌خواهند تا در یک فلات نیمه‌خشک، حتی اگر دست دهد شالی بکارند. 

در جنگ آب، معمولاً اهل تخصص به جای داوری منصفانه سکوت می‌کنند زیرا هر اظهارنظری اگر رضایت مردم یک منطقه را به دنبال داشته باشد خشم و غضب مردم منطقه‌ای دیگر را در پی دارد. هیچ «عاقلی» خود را درگیر چنین نزاعی نمی‌کند! فقط آن‌ها که در دوردست‌ها نشسته‌اند و دلشان برای بروز هر نوع شورش و بلوا و اعتراض اجتماعی لک زده است، به داستان دامن می‌زنند حتی اگر به قیمت رویارویی مردم عادی یک منطقه با منطقۀ دیگر تمام شود! نام این رویارویی خطرناک اجتماعی را هم «جنبش تشنگان» می‌گذارند! 

کشور ما غرق در اینگونه مشکلات است، اما دلمشغولی مسئولان آن چیست؟ 

خداوند امسال هم به ما رحم کند و بارش‌های بهاری و تابستانی را رونقی دهد تا لااقل آب آشامیدنی به روی‌مان بسته نشود!

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا